اشتباهی خونه یه خانم پیری رو گرفتم ، اومدم معذرت خواهی کنم هی میگفت علی جان تویی ، هی میگفتم ببخشید مادر اشتباه گرفتم ، باز میگفت رضا جان تویی مادر ، میگفتم نه مادر جان اشتباه شده ببخشید ، اسم سوم رو که گفت دلم شکست ، گفتم آره مادر جون ، زنگ زدم احوالتون رو بپرسم . اونقدر ذوق کرد که چشام خیس شد .
نظرات شما عزیزان:
رقیه جلیل 
ساعت10:12---31 خرداد 1391
سلام اسماعیل خان وبلاگ خیلی خوبی داری خیلی عالیه دقیقا حرفای دل من رو می زنی...
یه سر به وبلاگم بزنی خوشحال میشم
رقیه جلیل 
ساعت10:11---31 خرداد 1391
سلام اسماعیل خان وبلاگ خیلی خوبی داری خیلی عالیه دقیقا حرفای دل من رو می زنی...
یه سر به وبلاگم بزنی خوشحال میشم
|